مستند "76 دقیقه و 15 ثانیه با عباس کیارستمی"؛ روایتی از انسانی شاد و سخاوتمند
مستندی در بزرگداشت فیلمساز تأثیرگذار ایرانی، عباس کیارستمی، ساخته یکی از نزدیکترین همکارانش- سیفالله صمدیان- اکران شد. مرگ فیلمساز، عکاس و هنرمند ایرانی، «عباس کیارستمی» ضربهای ناگهانی بود برای تمامی طرفدارانش در سراسر جهان و فیلمسازان بسیاری که عمیقا تحتتأثیر آثار آرام و کمهزینه او بودند. مستند «76 دقیقه و 15 ثانیه با عباس کیارستمی» گردآوریشده به دست «سیفالله صمدیان»، عکاس، دوست و همکار قدیمیاش، پرترهای دقیق و درعینحال تکاندهنده از این کارگردان است.
مستندی در بزرگداشت فیلمساز تأثیرگذار ایرانی، عباس کیارستمی، ساخته یکی از نزدیکترین همکارانش- سیفالله صمدیان- اکران شد. مرگ فیلمساز، عکاس و هنرمند ایرانی، «عباس کیارستمی» ضربهای ناگهانی بود برای تمامی طرفدارانش در سراسر جهان و فیلمسازان بسیاری که عمیقا تحتتأثیر آثار آرام و کمهزینه او بودند. مستند «٧٦ دقیقه و ١٥ ثانیه با عباس کیارستمی» گردآوریشده به دست «سیفالله صمدیان»، عکاس، دوست و همکار قدیمیاش، پرترهای دقیق و درعینحال تکاندهنده از این کارگردان است.
به گزارش الجی و به نقل از شرق، بدون هیچ مصاحبهای، فیلم منحصرا از ویدئوهایی که در مراحل مختلف زندگی روزمره و کاری کیارستمی گرفته شده، استفاده کرده است تا هنرمندی با استعدادهای گوناگون و مردی استثنایی را نشان دهد که شادمانه زندگی را در آغوش میگیرد. آنها که در انتظار افشاگریهای روانشناسانه از طریق مصاحبهها هستند سرخورده خواهند شد و اما برعکس عدهای دیگر بهشدت متعجب و ذوقزده میشوند؛ وقتی درمییابند که از این صحنههای بهظاهر تصادفی تا چه اندازه اطلاعات درباره زندگی و کار او به دست میآورند.
این نمایش نخستین در جشنواره ونیز، نخستین برداشت از این مجموعه مستندات است و در طول سال پیشرو شاهد نمایش روایتهای دیگر آن در سایر جشنوارههای معتبر جهانی خواهیم بود. با وجود تعجیل در آمادهکردن این مجموعه، فیلم موردنظر بهخوبی از همان نوع سادگی، نگاه و مدرنیسم غریزی کیارستمی برخوردار است؛ نمونهای دیگر از تأثیر او بر فیلمسازی در ایران. عنوان فیلم با شیطنت، مفهوم همزمانی را مطرح میکند و درعینحال، هم به مدتزمان فیلم اشاره دارد و هم به سن کیارستمی که در پاریس به دلیل مشکلات ناشی از جراحی فوت کرد. برخلاف افسانه غربی که هنرمند را منزوی و محکوم به ناشادمانی میداند، کیارستمی در زندگی، انسانی است که لبخندزنان، خندان و سخاوتمند در جهان ظاهر میشود و تمامی توجهش متمرکز بر جهان اطراف، زیبایی طبیعت و لذت بینهایت از خلاقیت هنرمندانه است. این یکی از اشعارش است: «صبحی برفی/ به بیرون میدوم/ بیکلاه و بیبالاپوش/ با شادی کودکانه».
بخش نخست فیلم او را نشان میدهد که اتومبیل آشنایش را از کوچههای برفی تهران درمیآورد و با دو دوربین لایکا از میان کوهها عبور میکند؛ از سگها و درختان عکس میگیرد و ردپا را در برف دنبال میکند. این کار لذتبخش اما، چندین روز کار پرزحمت را بهدنبال دارد که به کمک یک همکار، صرف چاپ عکس و تصمیمگیریهای فنی میشود. در مرحله بعد، موضوع کاملا تغییر میکند. کیارستمی با یک بسته مارلبرو، مینیاتور جنگلی را میسازد و صمدیان فیلم سایه آنها را روی میز میگیرد. سپس عکسهای پوست درختان را در ابعاد بسیار بزرگ چاپ میکند و همکارانش را میبینیم که با زحمت بسیار آنها را دور لولههای عظیم میچسبانند و مثل سیگارها برای اینستالیشن «درختان بیبرگ» در کنار هم قرار میدهند. بهدنبال این مرحله با کارگاه آموزش فیلمسازی مینیمالیستیاش روبهرو میشویم که در هوای آزاد و زیر درختان واقعی برگزار میشود؛ شاگردان همه جوان و بسیاری از آنها دخترند. نگرش آسانگیرانهاش در روابط انسانی در تمامی لحظات به چشم میخورد. یکی از لحظات فیلم به حضور ژولیت بینوش، بازیگر «کپی برابر اصل»، در اتومبیل و گردش در خیابانهای تهران اختصاص دارد. کیارستمی ناگهان میایستد و روزنامه ایرانی را برایش میخرد که عکس «بینوش» روی صفحه اول آن است. در صحنهای دیگر در حال کارگردانی با فیلمساز باسابقه ایرانی، مسعود کیمیایی، است و «جعفر پناهی» از آنها فیلم میگیرد و البته صمدیان هم از این فیلمگرفتن فیلمبرداری میکند. همهچیز بهسادگی برگزار میشود: بازیگوشانه و بدون هیچگونه ادعا و ادای هنری درباره سینمای اندیشمند.
گاهی صحنهها طولانی به نظر میرسند؛ مثلا صحنهای که در آن کیارستمی، در کنار دریا از تعداد زیادی غاز، برای فیلم «پنج» فیلمبرداری میکند. اغلب تماشاگرها خواهند گفت که به اندازه کافی این صحنهها را در فیلم اصلی دیدهاند. احساسیترین لحظات اما بهگونهای طبیعی اتفاق میافتند؛ مثلا آنجا که عباس در هواپیما با صدای بلند و لذت محسوس اشعار ایرانی را میخواند. صحنه آخر هم تماشاگر را به درههای سرسبز صحنه آخر «زیر درختان زیتون» میبرد. کیارستمی در تقلید فیلم خودش درهها را درمینوردد و نام قهرمان زن فیلم، «طاهره»، را همچون عاشق فیلم «زیردرختان زیتون» فریاد میزند. این پایانی رمزآلود و تکاندهنده برای این مستند پرپیچوخم است.
صمدیان که «ا ب ث آفریقا» را فیلمبرداری کرده است و جشنواره سالانه تصویر ایران را برگزار میکند، در اکثر فیلم خارج از نمای دوربین میماند، اما استعدادش در بسیاری از صحنهها به چشم میخورد؛ از برفپاککن بارانزده، تصاویر امپرسیونیستی میگیرد، همینطور از آینه، سایهها، برفی که آب میشود که همگی گذر زمان را یادآوری میکنند. تقریبا به مرگ اشارهای نمیشود، اما نیازی هم به این کار نیست.